سلام...
این یک شعر از دوست عزیز من حبیب هست که به نوعی میشه گفت اولین کارش به حساب میاد...
با این اوصاف توی نوشتنش استعداد خاصی موج میزنه که حتی من با اینکه چندان با زیر و بم شعر نویسی آشنایی ندارم ولی میتونم این استعداد نهفته رو تشخیص بدم.
به امید کار های بیشتر از حبیب جان و موفقیتش تو این زمینه....
تو ای خاطره ی دنباله دارم
سوار اسب بالدار خیالم!
بیا امشب به خوابم وقتی خوابم
که شاید یک شبو آروم بخوابم.
نرو دنبال هر صدای پایی...
میام دنبال تو با هر صدایی!
نگردون روتو از من وقتی اینجام
میدونی من نباشم خالیه جام.
نشو مست نگاه هر غریبه...
خدایا حس من خیلی غریبه
اگه پیشم نمیای باشه اما...
از این دور تر نشو نای نفسهام.
تو ای نقاشی دیوار قلبم...
تو که چشمات مث قلبم سیاهه!
بپاش رنگ سفیدی روی بختم...
بریز بزر امید و روی قلبم.
حبیب مرتضی پور
سلام
وب قشنگی داری
بهم سربزن
نظریادت نره
زهره جان عزیزم آدرستو خوب ننوشتی نتونستم وبلاگتو پیدا کنم
میدونی چیه ما دخترا میگیم شما پسرا نامردین
شماها میگین از دخترا نامرد تر نیس
دخترو پسر نداره رامین جان آدم نامرد نامرده کاش اینقدر شعورمون بالا بود که بتونیم بشناسیمشون و هیچوقت ضزبه نمیخوردیم افسوس که پشیمونی فایده نداره بی خیالللللللللللل
اره نازنین شما درست میگی حقیقت تلخیه و انکار نا پذیر
شاید باید ما هم مثل بقیه باشیم
رامین موضوع جیه؟
هیچی نازنین جان یه موضوع دیگه رو میگه حبیب خودت رو نگران نکن